آه چه حالتی دارد!
نه به وصف میاید و نه به فهم!
دوست داشتن چه قدرتی دارد، در خویشاوندی و صمیمیت راستین چه نیروی معجزه
گر خدایی نهفته است. چه لذتی است اینجا در "خود رانادیده گرفتن " در "خود را لقمه
لقمه کردن" و به دهان دوست دادن که بجود و بجود و بجود و طعم و عصاره اش
را بمکد و تفاله اش را بر خاک بریزد و این خود بهترین زندگی کردن است! و اینها و
اینگونه نعمتها را همه از او دارم! من کی با این حالات آشنا بودم؟ کودک را، پدرش،
مادرش میزند و او به گریه میافتد و از درد فریاد میکشد، اما چه میکند؟ با چهره
برافروخته و چشمانی سرخ و گونه های خیس از اشک، خود را به دامن مادرش
یا پدرش، همان که آزارش داده است میافکند.
سلام بر شمع مهربانی ها
چقدر تفسیر زیبایی بود از دوست داشتن های ناب
و چقدر من شیفته ی کلبه ی احساست شده ام
سلام بر ر ف ی ق عزیز
عشق رو میشه تو دستای خسته پدر دید .... و توی نگاه نگران مادر ... نه تو دستای منتظر یه غریبه.
راستی برد تیمت رو هم تبریک میگم.